کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۴۰ - ایضا له: زهی تازه رویی که خلق لطیفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی تازه رویی که خلق لطیفت ز سندان به دی ماه گل بشکفاند به بستان چو بلبل دبستان بسازد بجز مدحت از دفتر گل نخواند صبا گر ز انصافت آگاه گردد نیارد که پیراهن گل دراند طبقهای زر چیست بر دست گلبن؟ بدان تا که در خاک پایت فشاند کسی کو چو غنچه دل اندر تو بندد ز تو تازه رو همچو گلبرگ ماند ز شرم تو گل رنگ برچهره آرد ز خلق تو لاله قدح می ستاند گل خلق تو چون بخندد بیک دم ز دل بسته غنچه را وارهاند قضا گلشن چرخ را در رکابت قبا بسته چون غنچگان می دواند به گل چیدن آمد به باغ سخایت رهی گر چه گستاخیی می نداند چو گل باتو درعشرت اندرچه افتاد زمین بوس هردم چو گل می رساند چو گل انبساطی کنم با تو زیراک کف در فشانت به گل نیک ماند گرفت آتشی چو گل اندر نهادم رخم همچو گل زان عرق می چکاند توقّع به لطفت چنانست کاین دم به آب گل این شعله را وانشاند کمال الدین اصفهانی