کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خورشید ذرّه پرور، شاه هنر نواز
    ای آن که در جهان چون تو صاحبقرآن نبود
    خورشید کو بتیغ زدن بر سر آمدست
    در جنب دست و بازوی تو همچنان نبود
    چون آفتاب از تو توانگر شد، آنکه را
    جز قرص ماه یکشبه در خانه نان نبود
    و آنگاه که آفتاب و شاق در تو بود
    اندر جهان هنوز اساس جهان نبود
    و آنجا که تیر خطبۀ مدح تو می نوشت
    بر لوح کاینات سخن را نشان نبود
    بی آب خنجر تو ظفر رونقی نیافت
    بی نوک خامۀ تو هنر را زبان نبود
    گر چه به صفدری مثل از نیزه می زنند
    حقّا که مرد آن قلم ناتوان نبود
    سوسن صفت به مدح تو نگشاد کس زبان
    کوزا چو گل ز جود تو پر زر دهان نبود
    آنها که آزرا زبنانت میسّرست
    از بحر و کانش صد یک آن در گمان نبود
    ای درگه تو قبلۀ احرار روزگار
    آن کیست خود که بندۀ این خاندان نبود؟
    زانگه که از جمال تو برگشت چشم من
    از مدح تو تهی دهنم یک زمان نبود
    از بهر حضرت تو دل از من نثار خواست
    درماند چون مرا مدد از سوزیان نبود
    بسیار سعی کرد که چیزی بکف کند
    پس عاقبت برون ز سخن در میان نبود
    گستاخ کرد لطف تو با خویشتن مرا
    ورنه بجان تو که مرا روی آن نبود
    جان منست اگر چه گرانست شعر من
    با آنکه جان به هیچ بهایی گران نبود
    آورده ام بخدمت تو جان نازنین
    بپذیر از آنکه دست رسم جز به جان نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha