کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۷۳ - وله ایضا: خورشید ذرّه پرور، شاه هنر نواز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید ذرّه پرور، شاه هنر نواز ای آن که در جهان چون تو صاحبقرآن نبود خورشید کو بتیغ زدن بر سر آمدست در جنب دست و بازوی تو همچنان نبود چون آفتاب از تو توانگر شد، آنکه را جز قرص ماه یکشبه در خانه نان نبود و آنگاه که آفتاب و شاق در تو بود اندر جهان هنوز اساس جهان نبود و آنجا که تیر خطبۀ مدح تو می نوشت بر لوح کاینات سخن را نشان نبود بی آب خنجر تو ظفر رونقی نیافت بی نوک خامۀ تو هنر را زبان نبود گر چه به صفدری مثل از نیزه می زنند حقّا که مرد آن قلم ناتوان نبود سوسن صفت به مدح تو نگشاد کس زبان کوزا چو گل ز جود تو پر زر دهان نبود آنها که آزرا زبنانت میسّرست از بحر و کانش صد یک آن در گمان نبود ای درگه تو قبلۀ احرار روزگار آن کیست خود که بندۀ این خاندان نبود؟ زانگه که از جمال تو برگشت چشم من از مدح تو تهی دهنم یک زمان نبود از بهر حضرت تو دل از من نثار خواست درماند چون مرا مدد از سوزیان نبود بسیار سعی کرد که چیزی بکف کند پس عاقبت برون ز سخن در میان نبود گستاخ کرد لطف تو با خویشتن مرا ورنه بجان تو که مرا روی آن نبود جان منست اگر چه گرانست شعر من با آنکه جان به هیچ بهایی گران نبود آورده ام بخدمت تو جان نازنین بپذیر از آنکه دست رسم جز به جان نبود کمال الدین اصفهانی