چون موش صورت و طبیعت و هوا در چاه دلت افتاده است نتوانی به حقایق معانی آب حیات پاککننده رسیدن قَوْلُهُ تَعالی اِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ وَ قَوْلُهُ لَا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. تا آن موش را برنکشی و این چاه وجودت را پاک نکنی، که لَا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، یعنی کلام پاک را جان پاک باید، و کَمان قرآن را هم رستم باید که بِکَشَد، و تیغ ذوالفقار را هم بازوی علی میباید، و بِکر دوشیزه را مرد باید تا بکارت او زایل کند. عورات و مخنّثان و عنّینان کی توانند؟ چون تو را جان نباشد، سخنان تو را کی جان باشد؟ فقه و وعظ و تفسیر و غیر آن که در کتب است بیآنکه در او دمند رُوحاً مِّنْ اَمْرِنَا. باقی همه صورتهاست. ده اسب نقش کنی بر دیوار هیچ نیرزد، جان آنگه گیرد سخنت که تو با جان شوی. پس چاره آن است که تو تربیت باطن کنی به جهد جهت تحصیل روح باقیه که غیر این روح عام است. زیرا اکنون در تو ناقص است آن روح تا کامل شود. در تو پارهای درآمده است، او خود کامل است اما در تو کامل نشده است. همچنانکه آفتاب قدر سوراخ روزن، و آب دریا به قدر کوزه. اما اگر کاملی باشی بینی که در باطن تو چیزی افتد از این منجّسات اثر نکند و بقا نکند. داروی چشم فدای عیسی نمیکنی، فدای کور مادرزاد میکنی تا چه شود. سزای دنیا همین است که این مرد میکند، همه درمیبازد فَاَعِینُونِی بِقُوَّةٍ. ستّار اگر فضیحت نکند و [آن را] علاج کند نیکو باشد. اگر فضیحت نکند و آن علاج نکند آن خود عین [عداوت] باشد. شطرنج چو به دست طفلان باشد، اسب به جای شه نشانند و شه را به جای فرزین نشانند. بیت:
هیچکس را نامدست از عاشقان در راه عشق
بیزوال ملک صورت ملک معنی در کنار