مولانای بزرگ رضی الله عنه فرموده است که همه قرآن را تتبع کردم حاصل معنی هر آیتی و هر قصهای این یافتم که ای بنده از غیر من ببُر که آنچه از غیر یابی از من بیابی بیمنّت خلق و آنها که از من یابی از هیچکس نیابی ای به من پیوسته پیوستهتر شو الصلاة اتصال بالله و الزکاة اتصال بالله و الصوم اتصال بالله این انواع اتصالات است از هر اتصالی مزهای چنانکه پهلوی معشوق نشینی مزهای، سر در کنار او نهی مزهای، خواه اولِ قرآن مطالعه کن خواه از آخر قرآن، این است که ای از من شکسته با من پیوند که ما ابین من الحی فهو میت جان چو جانان داد است تو را دلدل آرام داد است روح روح داده است تو را شرمت نیاید که وی را فراموش کنی در وفای باطلان عمر به باد میدهی. بیت:
ای دل به وصال ما مرادش نبدست
وان ظالم را عادت دادش نبدست
دردا که به باد دادم این عمر عزیز
با آدمیی که اعتقادش نبدست
در وفای خدای بنشین کی و من أوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به.
قال النبی صلی الله علیه و سلم قضاء حاجة الازمعة احب الی من ثلاثین الف رکعة تطوعا و الجلوس ساعة عند العیال احب الی من المسجد هذا و بر الوالدین احب الی من عبادة الفی الف سنة.
مولانای بزرگ رضی الله عنه فرمود: «هرجا یاری است آزاری است هرجا بیگانهای است یگانهای است بیگانه درآمد لبم در خنده شد آشنایی درآمد آن خنده برفت».
مولانا فرمود: «از بهر آنکه آشنا را توقعهاست و هرآینه بیشتر آن وفا نشود و آن قدر وفا که بیند با آن قدر راضی نشود» و گوید: «امید من این قدر بود این قدر نیز تا نباشد» اما بیگانه توقعی ندارد اگر نیمذره مراعات بیند شاد شود عکس شادی او بر این زند و عکس ناسپاسی آن هم بر این زند پس شاید که غرض مصطفی علیه السلام این بود از این وصیت که با بیگانگان نشین تا خوشخو شوی یعنی عکس خوشیها بزند تازه شوی و سبز شوی و به هر سوی که کژت کنند زو نشکنی اگر ا ل (کذا) کنند چنبر شوی و نشکنی زنبیلت کنند بافته شوی به خلاف شاخ خشک».