از هر چیز گریختن آسان است و از نفس خویش گریختن سخت دشوار است و منبع آفات تو نفس است تا نیست نگردی و نمیرانی خود را و نفس خود را از بلای خود نرهی بمیر پیش از مرگ و نفس خود را در گور بیمرادی دفن کن و خوش میباش، قناعت بندی است بر پای حرص نه، تا این کالبد در گور نرود از شر نفس خود ایمن مباش، خرد آن است که از طبع ناایمن است این نفس مذموم آدمی که او را تن میگویند و جان و عقل این جهانی میگویند چندانی عقل و زیرکی این جهانی دارد که در هر دوازده علم برود و این هر دوازده علم تحصیل کند به عقل این جهانی که نه اهل قرآن است و نه اهل الله است و نه نور الله است و از علم لدنی که رفتن راه خلق است تا به خالق تعالی نیز تحصیل کند به سماع که عارف بیان کند و به مطالعۀ این علم از کتب علم من لَدُن باشد و بر خویشتن بندد و عالم باشد اما هیچ فایدهاش نبود چون محجوب عن الحقٌ باشد نه عارف باشد عارف آن است که جان او سرّ ربانی است و بررسته است و نقد الله است و منبع علم الله است و حبیب الله است و غرقۀ آب زندگانی است.
فلانی گفت: «به دسترنج خود کار باید کرد از رنج دیگری کسی را چه رسد همین باشد که ارشاد کند» من گفتم: «آری ارشاد کار هر سرگیندانی نیست جانی باید از خود و از کار خود فارغ شده، کار انبیا است کار محمد است که ارشاد کند به خدا زیرا ربانی است».
[جانی است] چو ناودانی پرنور هر حدیث کز آنجا میگذرد نورانی و لطیف برون میآید و جانی است همچون ناودان نجس هرچه از آنجا ظاهر شود پلید و نجس و زیان باشد و اینها آمدند با این درویشان درآمیختند و دریوزه میکنند به حق مردان به حق شریف پای سوخته بزرگان مردان!