کامِلُ الْعَقْلِ کامِلُ العِلْمِ فی الدارَیْنِ حَکیمٌ فی اَفْعالِه وَ اَقْوالِه وَ اَحْوالِه فَهُوَ اَبَداً عَلیمٌ حَکیمٌ، کاملان را سعادت ابد منشور است مطلوب تو عین توست غیر تو نیست مطلوب تو، مگر غیری که منتفَع تو باشد که آن خود غیر تو نباشد نان و آب غیر توست اما چون مُنْتَفَع است آن را غیر نشمرند.
مرا اگر فقیر نباشم خلق باشم و اگر خلق باشم چگونه گویم که من درویش باشم و او در من نگرد به باشد که توانگر باشم و او در من ننگرد مرده باشم او در من نگرد به از آن زندهای باشم که او در وی ننگرد همه جهان خود دانند که زنده خود آن باشد که او در وی نگرد.
اکنون حق تعالی جمال یوسفی داده است (مرا) که بیهیچ طاعتی با هزار معصیت نور رویم بیرون میزند و ایشان را چنان زنگی آفریده است که هرچند (که) خود را میآرایند زشتتراند.
شرط ایمان چیست اندر نفس خود کافر شدن
شرط مؤمن چیست اندر کفر ایمان داشتن
گویند مرا: «که دل ز مهرش بر کن»
خوش میگویی نکوست مینتوانم.
روی سوی آفتاب کن تا گرم و روشن شوی آفتاب قلوب نور معرفت حق است لا شَرْقِیّةٍ وَ لا غَرْبِیّةٍ
شکر ایزد را که ما از خود رهایی یافتیم
در جوار حضرت حق آشنایی یافتیم
از ره بیعقلی و بیدانشی یکسو شدیم
صدق صدیقی و عقل مرتضایی یافتیم
کمال عاشقی درد و نیاز است
چه جای خواجگی و کبر و ناز است
ره عشاق را پایان نباشد
که عاشق در دو گیتی سرفراز است