حَدَثَنی قَلْبی عَنْ رَبی خوش مدرسهای است، آن را که نبینی ای صنم چند زنی. صوفی گفت: «بزن و بگذر» نقد بر نقد تو بر گمشده زن گم شو تا ره یابی این مدرسۀ کم زنان است یا لَیْتَ رَبَّ مُحّمدٍ لَمْ یَخلُقْ مُحَمّداً این معنی آن است یعنی عدم خود میخواهد که محو کُلّی شود که وجود در محو است این همان حدیث را ماند که لا یَسْعَنی فیه نَبی مُرسِلٌ مراد خویشتن است و ملک مقرب مراد هم خویشتن است یعنی من در آنجا نگنجم چه جای غیر است معشوقه کمال است مدرسۀ ما این است این چهار دیوار گوشتین را مدرسش بزرگ است نمیگویم که کیست معیدش دل است
حَدَثَنی قَلْبی عَنْ رَبی یا کعبه است که حق هرگز از این خالی نیست.
خنک آنکه چشمش بخسبد و دلش نخسبد وای بر آنکه چشمش نخسبد و دلش بخسبد.
آسیا سنگ زیرین را بیش خرند و آن سنگ را بها زیادت دهند از سنگ زبرین از آنکه بار کش است قالَ النَبی علیه السلام اَللهم اَرزُقْنی عَیْنَیْنِ هَطالَتْینِ.
دل حمد تو از میان جان میگوید
مستغرق در هر دو جهان میگوید
گر شکر تو از زبان نمیداند گفت
یکیک مویم به صد زبان میگوید
قالَ النبی صلی الله علیه و سلم اِذا اَذْنَبَ الرجُلُ ذَنْباً فَقالَ رَبِ اِنّی اَذْنَبْتْ ذَنْبا اَوْ قالَ عَمِلْتُ سَوءَ فَاغْفِرْ لی فَقالَ اللهُ تَعالی عَبْدی عَمِلَ ذَنْباً وَ عِلم اَن لَهُ رَبا یَغْفِر الذُنُوبَ وَ یأخُذُهُ فَقَدْ غَفَرْتُ لِعَبْدی.
ذلِکَ ذِکری لِلّذاکِرینَ یَعْنی تَوْبَةَ التائِبینَ یعنی قبول توبه تایبان یادگار است تا مجرمان نومید نباشند.
قالَ النبی علیه السلام مَنْ تابَ قَبْلَ الغَرغرَةِ تابَ اللهُ عَلیْهِ عِنْ سالِمِ القداحِ عَنْ یَسْری جبلة
قال الله تعالی ویح ابن آدم یذنب فیستغفرنی فاغفر له ثم یعود فیستغفرنی فاغفر له ویح هولا هو یترک ذنبه و لا ییأس من رحمتی اشهدکم ملائکتی ان قد غفرت له روت عائشة رضی الله عنها عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم الدواوین ثلاثة دیوان یغفر الله و دیوان لا یغفر الله و دیوان لا یترک منه شیئا فاما الذی یغفر الله فظلم العبد نفسه فیما بینه و بین ربه و اما الدیوان الذی لا یغفر الله فالشرک بالله قال الله تعالی اِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ و اما الذی لا یترک منه شیئا فظلم العباد بعضهم بعضا.
آنکس که علم جوید از دل بر او گری
و آنکس که عقل جوید از جان بدو بخند
تو جوهری و هر دو جهان مر تو را عرض
جوهر که از عرض طلبند هست ناپسند
نشود جان به حرف قرآن به
نشود بز به بِجُبْجی فربه
البهتان علی البریء اثقل من السماوات و الحق اوسع من الارض و القلب القانع اغنی من البحر و الحرص فی الجسد احر من النار
و الجاجة الی القریب ینجح له ابرد من الزمهریر و قلب الکافر اقسی من الحجر و النمیمة اذا استبانت لصاحبها اضعف من الیتیم یعنی النمام صار ذلیلا قال کعب الاحبار اول کتاب کتبه الله فی التوریة انی انا الله لا اله الا انا الرحمن الرحیم فمن لم یرض بحکمی و لم یصبر علی بلائی حشرته مع اعدائی لا دواء لمن لا حیاء له و لا حیاء لمن لا وفاء له.
الذکر علی نوعین ذکر اللسان و ذکر القلب و بذکر اللسان یصل العبد الی ذکر القلب الذکر خروج من میدان الغفلة الی فضاء المشاهدة علی غلبة الخوف و شدة الحب