کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دل به یمن سلطنت فقر، شاه باش
    بی پا و سرپناه سریر و کلاه باش
    با نیستی بساز و غم بیش و کم مخور
    بر بیش و کم هر آن چه بود پادشاه باش
    تا کی سپید جامه توان بود و دل سیاه؟
    یک چند دل سپید و مرقع سیاه باش
    طی طریق پرخطر عشقت آرزو است
    وارسته از دو کون، چو مردان راه باش
    آزادیت هوا است، ره خواجگان گزین
    از خیل بندگان ولی الاه، باش
    در گلشن زمانه اگر گل نمی شوی
    خود خوار هم مباش، خدا را گیاه باش
    بگریز در پناه شه اولیاء، علی
    از حادثات دور فلک، در پناه باش
    ای جان مقیم درگه والای شاه شو
    چون عرش خاکسار، در آن بارگاه باش
    ای دیده کسب نور، از آن آستانه کن
    و آن گاه نوربخش به خورشید و ماه باش
    ما را شفاعتش طلبد چون گنهکار
    ای تن مدام، غرقه ی بحر گناه باش
    از جان و دل غلام غلامان حیدرم
    یا رب مرا به صدق ارادت گواه باش
    ای عذرخواه نامه سیاهان، به روز حشر
    جرم «محیط» را بر حق، عذرخواه باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha