چو روزگار شهنشاه کامکار آمد
سپاس ملت و اسلام استوار آمد
غلام شاه ولایت مآب ناصر دین
که تاج بخش سلاطین روزگار آمد
به روزگار شهنشاهیش بسیط زمین
بسان صحن چمن فصل نوبهار آمد
زیمن مقدم او خاک شد عزیز چو زر
به پیش همت او زر چو خاک خار آمد
فروغ صبح سعادت ز رأی انور او است
نشان روز عدویش شبان تار آمد
زسال هجرت ختم رسل حبیب خدا
که ماسوی زطفیل وی آشکار آمد
گذشته بد نود و یک و با هزار و دویست
بزرگ چاکر او را خدای یار آمد
امیر دوست محمد خدایگان زمن
که صِهر و خازن شاه جهان مدار آمد
جهان مجد که نقد همت او
بسان جد و پدر کامل العیار آمد
بنای آینه ی این حرم که تربت او
زخاک پاک نکوتر هزار بار آمد
نمود دولت جاوید یافت خدمت او
قبول درگه بخشنده کردگار آمد
ز اهل بیت رسالت که بهر کسب شرف
به پاک درگهشان عرش خاکسار آمد
درین حرم شده مدفون شهی که درگه او
پناه خلق زآسیب روزگار آمد
سلیل اطهر هفتم امام حمزه که جان
برای خاک درش کمترین نثار آمد
مدیح حضرت او را که هست مظهر حق
زهی چگونه نماید که بی شمار آمد