فرخنده باد نوروز بر قبله ی خلایق
فرخ سلیل احمد مولی الکرام صادق
آن خواجه ی که آمد چون قلب صافی وی
دامان همتش پاک زآلایش علایق
هر روز او چو نوروز فرخنده باد و فیروز
با روزها شبانش در فرّخی مطابق
گلزار هستی وی شاداب باد و خرم
تا هست چهر معشوق خرّم بهار عاشق
این عیدها که بینی باشد همه مجازی
عید حقیقی ما است آن مظهر حقایق
دارد هرانکه چون او آسوده عالمی را
ذات خجسته ی او است عید همه خلایق
دل ها از او است مسرور سرها از او است پرشور
جان ها به او است مشتاق تنها به او است شایق
با امر پاک یزدان فرمان او است توأم
با گفته ی پیمبر گفتار او موافق
در خورد رتبه ی او گر خیمه ی فرازند
صد بار برتر آید زین مرتفع سرادق
گر بار نخل باسق باشد دُر معانی
کلک دُرر فشانش ماند به نخل باسق
هستش تقرب حق عید و لباس تقوی
آری برای این عید این جامه هست لایق
از چهر شاهد غیب کشف حُجُب نموده
با او گزیده خلوت آسوده از عوایق
با شام تیره گویم شرحی اگر ز رأیش
آن تیره شام گردد روشن چو صبح صادق
از یمن مدحت وی نظم محیط به شکست
نرخ نبات مصری بازار شهد فایق