کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مه من هر که تو را ناظر و مایل نبود
    هیچش از دیده و دل بهره و حاصل نبود
    آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد
    حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
    هست چون حلقه ی گیسوی تو هر سلسله ی
    تیره بخت آن که گرفتار سلاسل نبود
    درگذر از تن خاکی که میان تو و یار
    غیر این گرد برانگیخته حائل نبود
    چون زخود دور شوی در بر جانانه رسی
    حاجت قطع ره و طی منازل نبود
    رهروی را که بود قائد توفیق، دلیل
    جز سرکوی تواش مقصد و منزل نبود
    برکنم دیده گرش غیر تو منظور بود
    دل بر آتش فکنم گر به تو مایل نبود
    نه همین غرقه ی احسان تو من باشم و بس
    لطف عام تو که را که آفل و شامل نبود
    دست می داد مرا کاش زجان خوبتری
    زان که جان از پی تقدیم تو قابل نبود
    هرکه شد غرقه ی دریای محبت، امید
    که دگر باره کشد رخت به ساحل نبود
    حل هر عقده ی مشکل ز ولی الله خواه
    غیر او کافی و حلال مشاکل نبود
    دست حق ضارب خندق که به یک ضربت او
    طاعت جن و بشر جمله مقابل نبود
    یا علی گرچه مرا عقده بسی در کار است
    حل آن با مدد لطف تو مشکل نبود
    روز محشر که دل کوه، بلرزد زنهیب
    با تولای توام، دل متزلزل نبود
    شاه پیوسته چه آگاه و کریم است «محیط»
    بیم محرومی و ناکامی سائل نبود
    ابلهی را که به سر شور پری رویان نیست
    به جنون وصف کن ای خواجه که عاقل نبود
    مقبلی را که به شمشیر تو گردد مقتول
    دیتی خوبتر از دیدن قاتل نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha