کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رنج ها برده فراوان، هنر آموخته ام
    وز همه عشق ترا خوبتر آموخته ام
    نی خطا گفتم جز عشق، ندارم هنری
    به عمر همین یک هنر آموخته ام
    تا نموده است زخود بی خبرم جذبه ی دوست
    علم آگاهی از هر خبر آموخته ام
    کیمیاگر شده از اشک سپید و رخ زرد
    صنعت ساختن سیم و زر آموخته ام
    رسم بیداری شب شیوه ی افغان سحر
    زسگان تو و مرغ سحر آموخته ام
    شیوه ی رهروی و پیشه ی قلاشی را
    از رفیقی دوسه بی پا و سر آموخته ام
    از گدایان در میکده شاهان سلوک
    طرز بخشیدن تاج و کمر آموخته ام
    نظری دوست به حالم زعنایت فرمود
    آن چه آموخته ام زآن نظر آموخته ام
    ذره ام وز اثر تربیت شمس وجود
    تربیت کردن شمس و قمر آموخته ام
    شه مردان اسدالله که از همت وی
    پنجه بر تافتن شیر نر آموخته ام
    اقتدا هست پسر را به پدر، حب علی
    من خلف بوده ام و از پدر آموخته ام
    شاعری را زپی منقبت شاه «محیط»
    از ازل نی زپی کسب زر آموخته ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha