کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دور نمودم تا فلک از آستان دوست
    دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
    دارم دل شکسته و دانم که جای او است
    ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست
    تا از خودی تو اثری است، گرچه نام
    هرگز گمان مبر که بیابی نشان دوست
    بیرون بود زقوه ی ما سست بازوان
    با ضعف دل کشیدن محکم کمان دوست
    باید گذشتن از تن خاکی که این غبار
    حائل شده میانه ی ما و میان دوست
    گیرد چو سیل حادثه آفاق را تمام
    در الامان ما است، بلند آستان دوست
    دانی که دوست کیست، علی شاه اولیا
    چه بود «محیط» خاک ره پاسبان دوست
    از مویه هم چو موی وز ناله شدم چو نای
    از دوری دهان و فراق میان دوست
    دادن به سرو، نسبتش از پست همتی است
    برتر زطوبی است، قد دلستان دوست
    گردد کجا ز زلزلت الارض مضطرب
    آن را که دل قوی است به خط امان دوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha