کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خونیی را کشت شاهی در عقاب

    دید آن صوفی مگر او را به خواب

    در بهشت عدن خندان می‌گذشت

    گاه خرم گه خرامان می‌گذشت

    صوفیش گفتا تو خونی بوده‌ای

    دایما در سرنگونی بوده‌ای

    از کجا این منزلت آمد پدید

    زانچ تو کردی بدین نتوان رسید

    گفت چون خونم روان شد به رزمی

    می‌گذشت آنجا حبیب اعجمی

    در نهان در زیرچشم آن پیر راه

    کرد درمن طرفة العینی نگاه

    این همه تشریف و صد چندین دگر

    یافتم از عزت آن یک نظر

    هرک چشم دولتی بر وی فتاد

    جانش در یک دم به صد سر پی فتاد

    تانیفتد بر تو مردی را نظر

    از وجود خویش کی یابی خبر

    گر تو بنشینی به تنهایی بسی

    ره بنتوانی بریدن بی‌کسی

    پیر باید، راه را تنها مرو

    از سر عمیا درین دریا مرو

    پیر ما لابد راه آمد ترا

    در همه کاری پناه آمد ترا

    چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه

    بی عصا کش کی توانی برد راه

    نه ترا چشمست و نه ره کوته است

    پیر در راهت قلاوز ره است

    هرک شد درظل صاحب دولتی

    نبودش در راه هرگز خجلتی

    هرک او در دولتی پیوسته شد

    خار در دستش همه گل دسته شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha