کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بود مستی سخت لایعقل، خراب

    آب کارش برده کلی کار آب

    درد وصاف از بس که در هم خورده بود

    از خرابی پا و سر گم کرده بود

    هوشیاری را گرفت از وی ملال

    پس نشاند آن مست را اندر جوال

    برگرفتش تا برد با جای خویش

    آمدش مستی دگر در راه پیش

    مست دیگر هر زمان با هر کسی

    می‌شد و می کرد بد مستی بسی

    مست اول، آنک بود اندر جوال

    چون بدید آن مست را بس تیره حال

    گفت ای مدبر دو کم بایست خورد

    تا چو من می‌رفتی و آزاد و فرد

    آن او می‌دید، آن خویش نه

    هست حال ما همه زین بیش نه

    عیب بین زانی که تو عاشق نه

    لاجرم این شیوه را لایق نه

    گر ز عشق اندک اثر می‌دیدیی

    عیبها جمله هنر می‌دیدیی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha