کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داشت ریشی بس بزرگ آن ابلهی

    غرقه شد در آب دریا ناگهی

    دیدش از خشکی مگر مردی سره

    گفت از سر برفکن آن تو بره

    گفت نیست آن تو به ره، ریش منست

    نیست خود این ریش، تشویش منست

    گفت احسنت اینت ریش و اینت کار

    تو فروده اینت خواهد کشت زار

    ای چو بز از ریش خود شرمیت نه

    برگرفته ریش و آزرمیت نه

    تا ترا نفسی و شیطانی بود

    در تو فرعونی و هامانی بود

    پشم درکش همچو موسی کون را

    ریش گیر آنگاه این فرعون را

    ریش این فرعون گیر و سخت دار

    جنگ ریشاریش کن مردانه‌وار

    پای درنه، ترک ریش خویش گیر

    تا کیت زین ریش، ره در پیش گیر

    گرچه از ریشت به جز تشویش نیست

    یک دمت پروای ریش خویش نیست

    در ره دین آن بود فرزانه‌ای

    کو ندارد ریش خود را شانه‌ای

    خویش را از ریش خود آگه کند

    ریش را دستار خوان ره کند

    نه به جز خونابه آبی یابد او

    نه به جز از دل کبابی یابد او

    گر بود گازر، نبیند آفتاب

    ور بود دهقان، نیارد میغ آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha