عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت ابلهی که در آب افتاد و ریش بزرگش وبال او بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داشت ریشی بس بزرگ آن ابلهی غرقه شد در آب دریا ناگهی دیدش از خشکی مگر مردی سره گفت از سر برفکن آن تو بره گفت نیست آن تو به ره، ریش منست نیست خود این ریش، تشویش منست گفت احسنت اینت ریش و اینت کار تو فروده اینت خواهد کشت زار ای چو بز از ریش خود شرمیت نه برگرفته ریش و آزرمیت نه تا ترا نفسی و شیطانی بود در تو فرعونی و هامانی بود پشم درکش همچو موسی کون را ریش گیر آنگاه این فرعون را ریش این فرعون گیر و سخت دار جنگ ریشاریش کن مردانه وار پای درنه، ترک ریش خویش گیر تا کیت زین ریش، ره در پیش گیر گرچه از ریشت به جز تشویش نیست یک دمت پروای ریش خویش نیست در ره دین آن بود فرزانه ای کو ندارد ریش خود را شانه ای خویش را از ریش خود آگه کند ریش را دستار خوان ره کند نه به جز خونابه آبی یابد او نه به جز از دل کبابی یابد او گر بود گازر، نبیند آفتاب ور بود دهقان، نیارد میغ آب عطار نیشابوری