کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شیخ غوری، آن به کلی گشته کل

    رفت با دیوانگان در زیر پل

    از قضا می‌رفت سنجر با شکوه

    گفت زیر پل چه قومند این گروه

    شیخ گفتش بی سر و بی پا همه

    از دو بیرون نیست جان ما همه

    گر تو ما را دوست داری بر دوام

    زود از دنیا برآریمت مدام

    ور تو ما را دشمنی نه دوست دار

    زود از دینت برآریم اینت کار

    دوستی و دشمنی ما را ببین

    پای درنه خویش را رسوا ببین

    گر بزیر پل درآیی یک نفس

    وارهی زین طم طراق و زین هوس

    سنجرش گفتا نیم مرد شما

    حب و بغضم نیست درخورد شما

    نه شما را دوستم نه دشمنم

    رفتم اینک تا نسوزد خرمنم

    از شما هم فخر و هم عاریم نیست

    با بدو نیک شما کاریم نیست

    همت آمد همچو مرغی تیز پر

    هر زمان در سیر خود سر تیزتر

    گر بپرد جز ببینش کی بود

    در درون آفرینش کی بود

    سیر او ز آفاق گیتی برترست

    کو ز هشیاری و مستی برترست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha