کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن یکی دانم ز بی‌خویشی خویش

    ناله می‌کردی ز درویشی خویش

    گفتش ابرهیم ادهم ای پسر

    فقر تو ارزان خریدستی مگر

    مرد گفتش کاین سخن ناید به کار

    کس خرد درویشی آنگه شرم‌دار

    گفت من باری به جان بگزیده‌ام

    پس به ملک عالمش بخریده‌ام

    می‌خرم یک دم به صد عالم هنوز

    زانک به می‌ارزدم هر دم هنوز

    چون به ارزم یافتم من این متاع

    پادشاهی را به کل کردم وداع

    لاجرم من قدر می‌دانم، تو نه

    شکر آن برخویش می‌خوانم، تو نه

    اهل همت جان و دل درباختند

    سالها با سوختن در ساختند

    مرغ همتشان به حضرت شد قرین

    هم ز دنیا در گذشت و هم ز دین

    گر تو مرد این چنین همت نه‌ای

    دور شو کاهل، ولی نعمت نه‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha