عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
گفتگوی مردی درویش با ابراهیم ادهم دربارهٔ فقر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن یکی دانم ز بی خویشی خویش ناله می کردی ز درویشی خویش گفتش ابرهیم ادهم ای پسر فقر تو ارزان خریدستی مگر مرد گفتش کاین سخن ناید به کار کس خرد درویشی آنگه شرم دار گفت من باری به جان بگزیده ام پس به ملک عالمش بخریده ام می خرم یک دم به صد عالم هنوز زانک به می ارزدم هر دم هنوز چون به ارزم یافتم من این متاع پادشاهی را به کل کردم وداع لاجرم من قدر می دانم، تو نه شکر آن برخویش می خوانم، تو نه اهل همت جان و دل درباختند سالها با سوختن در ساختند مرغ همتشان به حضرت شد قرین هم ز دنیا در گذشت و هم ز دین گر تو مرد این چنین همت نه ای دور شو کاهل، ولی نعمت نه ای عطار نیشابوری