کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نو مریدی داشت اندک مایه زر

    کرد زر پنهان ز شیخ خود مگر

    شیخ می‌دانست، چیزی می‌نگفت

    همچنان می‌داشت او زر در نهفت

    آن مرید راه و پیر راهبر

    هر دو می‌رفتند با هم در سفر

    وادییشان پیش آمد بس سیاه

    واشکارا شد در آن وادی دو راه

    مرد می‌پرسید زانکش بود زر

    مرد را رسوا کند بس زود زر

    شیخ راگفتا چو شد پیدا دو راه

    در کدامین ره رویم این جایگاه

    گفت معلومت بیفکن کان خطاست

    پس به هر راهی که خواهی شد رواست

    گر کسی را جفت گیرد سیم او

    دیو بگریزد به تگ از بیم او

    در حساب یک جو از زر حرام

    موی بشکافد به طراری مدام

    باز در دین چون خر لنگ آید او

    دست زیر سنگ بی‌سنگ آید او

    چون به طراری رسد، سلطان بود

    چون بدین داری رسد، حیران بود

    هرک را زر راه زد، گم ره بماند

    پای بسته در درون چه بماند

    یوسفی، پرهیز کن زین چاه ژرف

    دم مزن کین چاه دم دارد شگرف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha