عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت نومریدی که زر از شیخ خود پنهان میداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نو مریدی داشت اندک مایه زر کرد زر پنهان ز شیخ خود مگر شیخ می دانست، چیزی می نگفت همچنان می داشت او زر در نهفت آن مرید راه و پیر راهبر هر دو می رفتند با هم در سفر وادییشان پیش آمد بس سیاه واشکارا شد در آن وادی دو راه مرد می پرسید زانکش بود زر مرد را رسوا کند بس زود زر شیخ راگفتا چو شد پیدا دو راه در کدامین ره رویم این جایگاه گفت معلومت بیفکن کان خطاست پس به هر راهی که خواهی شد رواست گر کسی را جفت گیرد سیم او دیو بگریزد به تگ از بیم او در حساب یک جو از زر حرام موی بشکافد به طراری مدام باز در دین چون خر لنگ آید او دست زیر سنگ بی سنگ آید او چون به طراری رسد، سلطان بود چون بدین داری رسد، حیران بود هرک را زر راه زد، گم ره بماند پای بسته در درون چه بماند یوسفی، پرهیز کن زین چاه ژرف دم مزن کین چاه دم دارد شگرف عطار نیشابوری