کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صوفیی را گفت مردی نامدار

    کای اخی چون می‌گذاری روزگار

    گفت من در گلخنی‌ام مانده

    خشک لب ، تر دامنی‌ام مانده

    گردهٔ نشکستم اندر گلخنم

    تا که نشکستند آنجا گردنم

    گر تو در عالم خوشی جویی دمی

    خفتهٔ یا باز می‌گویی همی

    گر خوشی جویی، در آن کن احتیاط

    تا رسی مردانه زان سوی صراط

    خوش دلی در کوی عالم روی نیست

    زانک رسم خوش دلی یک موی نیست

    نفس هست اینجا که چون آتش بود

    در زمانه کو دلی تا خوش بود

    گر چو پرگاری بگردی در جهان

    دل خوشی یک نقطه کس ندهدنشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha