کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم با ناتوانی پاس چشم یار هم دارد

    چو بیماری که دارد بیم جان بیمار هم دارد

    ندارم زهره تا گویم بکش یکبار [و] فارغ کن

    وگرنه قاتل من رحم این مقدار هم دارد

    من و جورش که مخصوص منست آن مرحمت ورنه

    چه کار آید مرا لطفی که با اغیار هم دارد

    اگر بسیار کم دارد وفا یارم بحمدالله

    جفائی از وفا به دارد و بسیار هم دارد

    مکن از گریه ناصح منع عاشق با دل پرخون

    دل پرخون که دارد دیده ی خونبار هم دارد

    به محفل بنگرد تا جانب اغیار پی در پی

    به هر گاهی نگاهی سوی من ناچار هم دارد

    به بالین رفیق از لطف بنشین لحظه ای دیگر

    که جانش بر لب است و حسرت دیدار هم دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha