کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا ای بت دمی در کعبه از بتخانه مسکن کن

    بگردان کعبه را بتخانه زاهد را برهمن کن

    مکن محرومم از فیض نگاه گاه گاه خود

    به چشم مرحمت گاهی نگاهی جانب من کن

    کشد تا سرو و گل شرمندگی زان عارض و قامت

    گهی مأوا به بستان گیر گاهی جا به گلشن کن

    ندانی گر یقین حال دل ما و دل خود را

    گمان شیشه و خارا قیاس سنگ و آهن کن

    کنی تا چند هر شب شمع بزم غیر آن رخ را

    شبی بزم مرا زان ماه عارض نیز روشن کن

    ترا با دوست کاری نیست چون جز دشمنی کردن

    به دشمن ناتوانی دوست را ای دوست دشمن کن

    قبای هستیم دست اجل گو بی تو چاک ای دل

    ز دامن تا گریبان وز گریبان تا به دامن کن

    رفیق اکنون که ناوک بر نشان می افکند جانان

    بلی جان را نشان ناوک آن تیرافکن کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha