کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شکر کز انجام خوب و خوبتر ز آغاز خویش

    سازگاری یافتم از طالع ناساز خویش

    ذره بودم آفتابم همنشین خویش کرد

    صعوه بودم شاهبازم کرد هم پرواز خویش

    بی زبانی را زبان دانی نمود از روی لطف

    همزبان و همنشین و همدم و همراز خویش

    جان بتن افسرده و دل مرده بود آورد باز

    هم بحال خوبشان عیسی دمی ز اعجاز خویش

    ناتوان صیدی که صیادان فکندندش ز چشم

    شد قبول خاطر صیاد صید انداز خویش

    مدتی بودم بجرگ بلبلان این چمن

    نا خوش آوازی خجل از خویش و از آواز خویش

    شد همائی سایه افکن وز هماوازان خود

    کرد ممتازم ز فر سایه ی ممتاز خویش

    آنکه در راه وفا و در طریق مردمی

    نه شریک خویش را کس دید و نه انباز خویش

    کن نثار خاک پای او رفیق، آری برون

    هر گهر کز لجهٔ طبع گهرپرداز خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha