کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لب تشنه ایم افغان زان نوش لب که دارد

    آب حیات و ما را لب تشنه می گذارد

    لب تشنه ام فتاده در وادیی که ابرش

    آبی به غیر آتش بر تشنگان نبارد

    بی خوابیم چه داند شبهای هجر آن ماه

    تا روز آنکه هر شب اختر نمی شمارد

    پیشت نمی گذارند ما را و نیست یاری

    کانجا ز روی یاری پیغام ما گذارد

    پیوسته بود ما را تخم امید در گل

    هرگز نشد که از خاک این دانه سر برآرد

    دارد دلی رفیقت از عشق یار [و] آن دل

    تسکین نمی پذیرد تا جان نمی سپارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha