رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: لب تشنه ایم افغان زان نوش لب که دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لب تشنه ایم افغان زان نوش لب که دارد آب حیات و ما را لب تشنه می گذارد لب تشنه ام فتاده در وادیی که ابرش آبی به غیر آتش بر تشنگان نبارد بی خوابیم چه داند شبهای هجر آن ماه تا روز آنکه هر شب اختر نمی شمارد پیشت نمی گذارند ما را و نیست یاری کانجا ز روی یاری پیغام ما گذارد پیوسته بود ما را تخم امید در گل هرگز نشد که از خاک این دانه سر برآرد دارد دلی رفیقت از عشق یار [و] آن دل تسکین نمی پذیرد تا جان نمی سپارد رفیق اصفهانی