رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴: دلم با ناتوانی پاس چشم یار هم دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم با ناتوانی پاس چشم یار هم دارد چو بیماری که دارد بیم جان بیمار هم دارد ندارم زهره تا گویم بکش یکبار [و] فارغ کن وگرنه قاتل من رحم این مقدار هم دارد من و جورش که مخصوص منست آن مرحمت ورنه چه کار آید مرا لطفی که با اغیار هم دارد اگر بسیار کم دارد وفا یارم بحمدالله جفائی از وفا به دارد و بسیار هم دارد مکن از گریه ناصح منع عاشق با دل پرخون دل پرخون که دارد دیده ی خونبار هم دارد به محفل بنگرد تا جانب اغیار پی در پی به هر گاهی نگاهی سوی من ناچار هم دارد به بالین رفیق از لطف بنشین لحظه ای دیگر که جانش بر لب است و حسرت دیدار هم دارد رفیق اصفهانی