کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منت ایزد را که هستم با قناعت همنشین

    نیستم با کس رجوعی گر سقیمم گر صحیح

    نگذرم بر صدر مخلوق ار کریمست ار لئیم

    ننگرم بر روی معشوق ار قبیح است ار صبیح

    با یساری کاملست ابن یمین از در نظم

    در نسیب و در مراثی در هجا و در مدیح

    وین نه پنهانست خوان شعر گستردم چنانک

    در مذاق عقل باشد با حلاوتها ملیح

    ختم شد بر من سخن همچونکه معجز بر نبی

    وینسخن در روی اهل نطق میگویم فصیح

    ور نداری باورم شعری ز دیوانم بخوان

    تا ازو آیات معجز در نظر آید صریح

    کو مرا ممدوح تا مدحیش گویم آنچنانک

    لفظ آن باشد فصیح و عرصه معنی فسیح

    من در این ایام بیقیمت بسان گوهرم

    رحلتم فرماید از بهر بها عقل نصیح

    گویدم چون هست در گیتی جنابی آنچنانک

    در پناه آن بیابد راحت جان مستریح

    با چنان دار الشفائی در گشاده خلق را

    دل چرا داری چنین از صدمت گردون جریح

    سوی درگاهش سفر کن کز سفر شد آنچنان

    طارم پیروزه گردون وطنگاه مسیح

    رو بظل و سایه جاهش رها کن این و آن

    سرکشی ناید تو خود دانی چو سرو از سایه سیح

    نطق سحبانرا ز باقل کی توان امید داشت

    وز محالات خرد باشد سخاوت از شحیح

    کهف خویش الا غیاث ملت و دینرا مدان

    آنکه همچون عقل کل نامد در افعالش قبیح

    در جهان بادا ریاح دولت او را هبوب

    تا ریاح اندر کلام الله بود خوشتر زریح

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha