فیلسوفی که من در اسرارش
ببد و نیک بود می محرم
گفت پندی سه چار فرمودست
شاه کسری سر ملوک عجم
اولین پند آنکه مالش نیست
هیچ کامی نیابد از عالم
دومین پند آنکه جفتش نیست
نیستش دل بهیچ رو خرم
سومین آنکه نیست فرزندش
نیست تا هست پشت او محکم
چارمین آنکه هر که این هر سه
نیستش نیستش بگیتی غم
گر تو خواهی که خوش گذاری عمر
آنچه یابی بده ز بیش و ز کم
پند چارم گزین که آخر حرفیست
کاندرو هست بیغمی مدغم