اگر چه ابر بلای سپهر زنگاری
فشاند بر گل زردم سرشک گلناری
هنوز همت ما سر بدان فرو نارد
کزو برم بر کس قصه ستمکاری
دلا نصیحت ابن یمین بجان بپذیر
که تا چو عقل شوی شهره در نکو کاری
چو زلف ماهرخان با همه پریشانی
مباش غافل و فارغ دمی ز دلداری
که عالمی بر دانا بدان نمیارزد
که بهر آن دل آزاده ئی بیازاری