کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عزیزی مرا گفت بر گو چه حالست
    که تنها بسر میبری روزگاری
    نه روزت بمجلس در آید حریفی
    نه شب در شبستان بود غمگساری
    بدو گفتم ای نازنین یار مشفق
    ازین ره منه بر دل خویش باری
    مصاحب نباید مگر بهر راحت
    چو زو رنج یابی نیاید بکاری
    گرفتم گل و مل شدند اهل عالم
    ز من بشنو اوصاف این هر دو باری
    مجرب شدست این که باری سرانجام
    ز گل زخم خاری و از مل خماری
    مرا سایه همسایه الحق تمام است
    گرم در جهان ناگزیرست یاری
    که از من بشادی و غم بر نگردد
    نخیزد میان من و او غباری
    جهانرا کسی گر بغربال بیزد
    بسر بر نیاید چو او راز داری
    چو ابن یمین ذوق اینحال دانست
    گرفت از میان خلایق کناری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha