ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ٨۵١: عزیزی مرا گفت بر گو چه حالست - که تنها بسر میبری روزگاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزیزی مرا گفت بر گو چه حالست که تنها بسر میبری روزگاری نه روزت بمجلس در آید حریفی نه شب در شبستان بود غمگساری بدو گفتم ای نازنین یار مشفق ازین ره منه بر دل خویش باری مصاحب نباید مگر بهر راحت چو زو رنج یابی نیاید بکاری گرفتم گل و مل شدند اهل عالم ز من بشنو اوصاف این هر دو باری مجرب شدست این که باری سرانجام ز گل زخم خاری و از مل خماری مرا سایه همسایه الحق تمام است گرم در جهان ناگزیرست یاری که از من بشادی و غم بر نگردد نخیزد میان من و او غباری جهانرا کسی گر بغربال بیزد بسر بر نیاید چو او راز داری چو ابن یمین ذوق اینحال دانست گرفت از میان خلایق کناری ابن یمین