ایخداوندی که اندر دفع فاقه جود تو
آن اثر دارد که اندر دفع صرصر پوستین
بنده ئی کز مهر تو بودست دائم پشت گرم
چون روا داری که سرما افتدش در پوستین
باد دیماهی بصد سختیش خواهد کند پوست
ز آنسبب کش نیست الا پوست در بر پوستین
گر نپوشی پوستینش می نگردد پشت گرم
تا بپوشد از بره خورشید خاور پوستین
پوستینی هست از اقبالت ولی با بنده نیست
چون من اینجایم چو سودم جای دیگر پوستین
گر چه شیر بیشه فضلم ولی از باد دی
اینزمانم هست چون روباه در خور پوستین
بنده را دریاب تا عمری بپائی در خوشی
ماههای آن فزون از مویها بر پوستین