صاحب عادل جلال ملک و دین دستور شرق
ای ز رفعت خاک پایت افسر خورشید و ماه
نفثه المصدور خواهم عرضه کردن پیش تو
گر چه داند رای صاحب حال من بی اشتباه
بر بساط حضرتت چون رخ نهاد ابن یمین
داد بختش همچو فرزین جای در پهلوی شاه
از قضا اسبش چو خر اندر خلاب عجز ماند
ای گرفته قدرتت درماندگانرا در پناه
راه تا مقصد بپای پیل صد فرسنگ هست
چون کند اکنون پیاده در رکابت قطع راه