هر که بر حضرت دادار توکل دارد
مخلصی زود پدید آیدش از قید هموم
وانکه با طاعت و پرهیز رود بر در او
شافعش بود و بود گر چه جهولست و ظلوم
مکن اندیشه بیهوده ز نیک و بد کار
که بد و نیک جهان هست یکایک محتوم
طالع ار سعد و گر نحس بفرمان ویست
نبرد ره بقضا معتقد رمل و نجوم
بودنی عاقبت الامر بباشد لیکن
هر یکی را اجلی باشد و وقتی معلوم
هر کسی را ز پی کار دگر ساخته اند
دست داود کند آهن و پولاد چو موم
راه تسلیم و رضا گیر که نگشود کسی
گر چه کوشید بسی پرده سر مکتوم
سخن ابن یمین گوش تو گر بنیوشد
شود آکنده صدف وار بدر منظوم