کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صاحبا مدتیست تا کردم

    خدمتت آنچنانک بد مقدور

    هر چه فرموده ئی ز باطل و حق

    بوده امر ترا بجان مأمور

    نه مرا هست عز و منصب و جاه

    نه شراب و کباب و نه منظور

    هر که از بهر خدمت مخلوق

    گردد از وصل دوستان مهجور

    چون ز جنس هنروران باشد

    بر سه نوعست حالتش مقصور

    راحتش گر فزون بود از رنج

    اندکی سعی او بود مشکور

    ور بود رنج و راحتش یکسان

    این هم از کار نیست چندان دور

    ور فزونست رنجش از راحت

    هست بیمزد دیو را مزدور

    چون من از فرقه سوم گشتم

    که بهر عشوه ئی شوم مغرور

    عقل داند کزین سلیم دلی

    مرد گردد با حممقی مشهور

    زین پس ار سر بتابم از خدمت

    شاید ار خواجه داردم معذور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha