کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کریم دولت و دین سرور زمان و زمین
    توئی که مثل تو گیتی ندید داور خویش
    سزد که خسرو سیارگان ز بهر شرف
    ز خاکپای شریف تو سازد افسر خویش
    عروس مملکت اندر زمان جلوه گری
    کند ز گوهر تیغ و سنانت زیور خویش
    منم که در گه مدحت زبان خوش سخنم
    کند ز تیغ بلارک پدید گوهر خویش
    پناه اهل هنر چون جناب تست چه شد
    که یادمی نکنی از غلام کمتر خویش
    من ار نیایم و لطفت نخواندم باشم
    چنانکه آیم ورانی بعنفم از در خویش
    کجاست آن کرم طبع و آن سخاوت نفس
    که ذات پاک ترا ساختند مظهر خویش
    ز وصلشان چو خلایق مراد یافت چه شد
    که چهره شان بنمائی بچشم چاکر خویش
    چرا بسیم و زرم تربیت نفرمائی
    چرام خلعت فاخر نپوشی از بر خویش
    که هر که بنده او زر بود بازادی
    همی دهد ز سر علم گونه زر خویش
    جهان بکام تو بادا و باشد از پی آنک
    جها ندید جهاندار جز تو درخور خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha