بتابی رخ ایدل ز مال و منال
گر آگاه گردی ز حال مآل
کسیرا که بیش از کفاف آرزوست
خرد پایمالست در پایمال
ز بهر نهادن اگر بخردی
چه یاقوت و لعل و چه سنگ و سفال
تو شهباز قدسی ولیکن چه سود
که شهوت ترا می کند پر و بال
نشیمن تو در سایه عقل جوی
که عقل آفتابی بود بیزوال
تو محکوم هر باطلی کی شوی
اگر حکم حق را کنی امتثال
چه سازی ز تقلید تحقیق جوی
بحال آی بگذر ز قیل و ز قال
مکن ذره کردار میل هوا
که خورشید رأیت فتد در و بال
چه گردی بگرد نم پارگین
چو شربت توان خورد ز آب زلال
اگر در سرت هست سودای آن
که خواند ترا عقل صاحب کمال
برو اقتدا کن بابن یمین
توکل علی الله فی کل حال