کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیر نبود آنکه مویش شد سفید
    پیر نبود آنکه بالایش خمید
    پیر نبود آنکه پوشد کهنه دلق
    یا برو جمع آید انبوهی ز خلق
    پیر نبود آنکه خلقش پیر خواند
    یا فضولی چند او را برنشاند
    گر تواند کس کسی را پیر کرد
    جان خود را بایدش تدبیر کرد
    آنکه او را پیری از پیش تو است
    پیری او لایق ریش تو است
    آنکه تو سازی امام ای بوالهوس
    تو روی از پیش و او آید ز پس
    پیشواکی می تواند شد تورا
    فضله ی کس کی شود کس را غذا
    پیر آن باشد که پیریش از خداست
    نور حق او را بهرجا رهنماست
    پیریش از نص یزدانی بود
    علم او الهام ربانی بود
    پیر آن باشد که ایمان پیر داشت
    نی که مو چون شیر و دل چون قیر داشت
    چیست آن ایمان پیر ای حق پرست
    آنکه همره باشدت روز الست
    زاده از نور خدا روز ازل
    نی به دنیا زاده از کفر و دغل
    کرده باشد پاکش از کفر و ضلال
    روز اول پادشاه بی زوال
    نی که چون ایمان آن بدحالها
    زاده بعد از کفر و ایمان سالها
    بلکه میرد هردم از عصیان تو
    آنچه بود و زایدش ایمان تو
    چون قرین معصیت شد آدمی
    روح و ایمان می رود از وی همی
    چونکه توبه کرد و کرد او بازگشت
    با وی ایمانی ز نو انباز گشت
    چون حیات مستقر نبود از آن
    زاید ایمان و بمیرد هر زمان
    پیر را کی باشد ایمانی چنین
    ان عهدی لاینال الظالمین
    بر سر راه است طوطی بیقرار
    شاه اگر عهدی دگر داری بیار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha