کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هم به سالی پیش ازین در این حدود
    مرد کی پا کار استمکاره بود
    زر ز مردم می گرفت از بهر میر
    شد گریبان گیر درویشی فقیر
    زر ازو می خواست با صد اشتلم
    حمله می کرد و علم می کرد دم
    چون نبودش مرد مسکین دست رس
    تا شبانگه بود نزدش مقتبس
    گفت اگر فردا نیاری زر بگاه
    واژگونت می دراندازم به چاه
    گفت آخر ز امت پیغمبرم
    رحم برمن کن نباشد چون زرم
    هر که هستی گفت فردا ای زبون
    گه بخوردت می دهم من سرنگون
    نیم شب آن مرد پرکین و ستیز
    بر لب بامی نشست از بهر میز
    پای او لغزید تا دیده گشاد
    سرنگون در چاه مبرز اوفتاد
    نی توانایی که خود آید بدر
    نی کسی ز احوال او دارد خبر
    سرنگون می خورد گه تا جان سپرد
    جان ز دستش مردک بیچاره برد
    بی ادب اینجا زنی گر یکنفس
    گه بخوردت می دهند چندانکه بس
    نی همین این لطف با انسان بود
    از ثریا تا ثری یکسان بود
    هرچه پیدا گشته از آغاز جود
    هرچه هست و بود خواهد نیز بود
    جمله اینها برده اند و چاکرند
    تن به زیر بار فرمان اندرند
    جمله ی شاهان شه ما را غلام
    شاه ما را شاهی آمد اختتام
    نگذرم از حق چو از حق نگذری
    دم مزن جز او نباشد دیگری
    هست کیوان پیر دهقان درش
    طفل ابجد خوان روش در مکتبش
    چارکی بهرام روز رزم او
    تنقطاری مهر اندر بزم او
    هرچه از عیوق تا تحت الثری است
    جمله در فرمان سلطانان ماست
    سر نپیچد کس ز امر و نهیشان
    بر جهان از لطفشان و قهرشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha