کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت دارم طالعی ای ارسلان
    نه ز خود بل از خداوند جهان
    گه زنم گر دست بر خاک اینچنین
    دست من گوهر برآرد از زمین
    دست برد و مشت خاکی بر گرفت
    از پی تمثیل نز بهر شگفت
    کف گشود انگشتر شه شد عیان
    همچو خورشید از میان آسمان
    شه ز جا جست و گرفت انگشتری
    گفت خرمای تورا من مشتری
    پس بهر دینار دادش منفعت
    پنج دینار دگر از مرحمت
    گفت تاجرزاده با آن آشنا
    طالع من همچنین است از وفا
    از وقوف و کاردانی خود مپرس
    زر به سوی خانه آرم ترس ترس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha