کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اختیار ظلم و جهل اندر بشر
    چونکه گردیدند جفت یکدگر
    قابل تکلیف ربانی شدند
    مورد فرمان سلطانی شدند
    گر نباشد اختیار آید خطا
    امر و نهی و وعده و زجر و عطا
    کی کسی می گوید آتش را بسوز
    یا به خورشیدی که عالم بر فروز
    هم ظلوم آنست کز ره بر کنار
    باشد و باشد رجوعش اقتدار
    آنکه او پیوسته باشد خود بره
    کردنش تکلیف ره باشد سفه
    ور نباشد شان او رفتن ز راه
    هست تکلیفش خطا بی اشتباه
    هم جهول آنست کو جاهل بود
    علم و عرفان را ولی قابل بود
    هر که باشد عارف هر نیک و بد
    از کجا محتاج فرمودن بود
    ورنه دانستن بود از او امید
    کی روا باشد به او وعد و وعید
    مدح باشد هم ظلوم و هم جهول
    در حق انسان نه ذم ای بوالفضول
    یا امانت هست بار اختیار
    که از آن گردیده انسان سوگوار
    آسمان و کوهها زان رم گرفت
    راست آدم ریش بن آدم گرفت
    بد ظلوم و بد جهول و بد فضول
    آمد و کرد این امانت را قبول
    از ظلومی پا ز حد برتر نهاد
    خویشتن را خواند سلطان کیقباد
    از تجرد دید در خود انبساط
    وز تعلق با دو عالم ارتباط
    علم دید و میل دید و خشم دید
    هوش دید و گوش دید و چشم دید
    گفت پهلو زد که در پهلوی من
    دور بادا چشم بد از روی من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha