کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خدا بنگر به این بار گران
    ناقه ای دارم ضعیف و ناتوان
    ای خدا این ناتوان را رحمتی
    رحمتی تا هست یا رب فرصتی
    ای خدا از لطف و رحمت یکنظر
    سوی این افتاده ی بی پا و سر
    ای خدا ای مرهم جان فکار
    ای امید این دل امیدوار
    دست من از کار خود برداشتم
    کار خود با رحمتت بگذاشتم
    تیشه بر بیخ سببها آختم
    هر سبب از بیخ و بن انداختم
    نی سبب می دانم و نی واسطه
    نی شناسم باعث و نی رابطه
    چون برآید دست قدرت ز آستین
    نی سبب ماند نه باعث نی معین
    این سبب نبود خدایا جز طلسم
    قسمتی نبود ستم را غیر اسم
    این سرا را آزمونگه ساختی
    پرده ای بر روی کار انداختی
    نام این یک را سبب بگذاشتی
    در قفای آن مسبب داشتی
    تا چنین دانند اهل آزمون
    کاین مسبب از سبب آید برون
    ورنه دانا داند ای دانای کار
    غنچه و گل نیست اندر نوک خار
    بارها من خارها بشکافتم
    نی در آنجا غنچه نی گل یافتم
    چوب نار ار بشکنی هفتاد بار
    نی در آن گلنار می بینی نه نار
    بشکنی گر بیضه ای را ای فلان
    نه خروس آنجا بود نا ماکیان
    نطفه را هرچند کاوی بیشتر
    نی نشان از گاو بینی نی ز خر
    رو زمین تا پشت ماهی کن شیار
    بین نه شمشاد است آنجا نه خیار
    دانه بشکاف ای رفیق موشکاف
    بین نه آنجا پنبه بینی نی کلاف
    کرده ای رو پوش چوب و خاک را
    دانه را و بیضه را و کاک را
    ورنه گر خواهی برآری گل زسنگ
    هم پلنگ از کوه و از قلزم نهنگ
    گر تو خواهی آوری خرما ز بید
    می گشایی جمله درها بی کلید
    پیل و اشتر را ز خاک آری برون
    خوشه بیدانه دهی ای ذوفنون
    ور تو خواهی پنبه دانه آشکار
    جامه های دوخته آرد ببار
    دانه آرد نان پخته با ادام
    نطفه آرد اسب زرین با لگام
    ای خدا ای پادشاه راستین
    دست قدرت را برآر از آستین
    آتش اندر خرمن اسباب زن
    چاره ای کن بی سبب در کار من
    ور سبب باید سبب سازی ز توست
    سرنگونی و سرافرازی ز توست
    در خلاص این فرو رفته بلای
    یک سبب ساز ای سبب را رهنمای
    کاروان رفت و من اندر لای و گل
    لای و گل از پای تا سر متصل
    همرهان رفتند و من بی راحله
    مانده ام دور از رفیق و قافله
    همتی ای کاروانسالارها
    یک نگاهی سوی سنگین بارها
    کز قفا در لای و گل درمانده اند
    آیه ی نومیدی خود خوانده اند
    ای امام عهد و سلطان زمان
    ای جهان را پادشاه و پاسبان
    ای امیر کاروان واپسین
    ای وجودت لنگر چرخ و زمین
    یکنظر کن سوی واپس ماندگان
    یکنظر دارند از تو آرمان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha