کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز و شب مشغول پاس خویشتن
    در حذر از خویش و از فرزند و زن
    تخت زرینی که بینی جای اوست
    تخته بندی محکم اندر پای اوست
    دارد اندر دل هوای سیر و گشت
    گشت بازار و دکان و باغ و دشت
    لیک پایش تخته بند است ای رفیق
    می نه بتواند برآید از مضیق
    بندیان در بند زندانش اسیر
    شاه خود محبوس بر تخت و سریر
    هرچه بندت کرد سجن است ای پسر
    خواه زندان باش خواهی تخت زر
    سوی فرزندان نه بگشاید نظر
    جز که بیند تیغ برانشان بسر
    می نبیند دختوران پردگی
    جز که یاد آرد ز روز بردگی
    یا بود در کار جنگ و دار و گیر
    در دویدن گه به بالا گه به زیر
    گه بود دنبال خصم نابکار
    گاه دیگر می دود بهر فرار
    یا گرفتار تقاضای سپاه
    هین بده مرسوم ما ای پادشاه
    بام و شامی می گذارد در تعب
    دردسرها می کشد بهر طلب
    این همی خواند وظیفه آن عمل
    این قصیده گفته و آن یک غزل
    آن یکی جوید سیور قالی زنو
    آید آن از بهر اسب این بهر جو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha