خود شود شیطان چه شیطان ای امان
گشته شیطان طفل ابجدخوان آن
فخر از شاگردیش شیطان کند
مشکل شیطان همه آسان کند
همچو آن هیزم که شد از قرب نار
آتش سوزنده با دود و شرار
روح همچون گشت با شیطان قرین
می شود انجام شیطان لعین
هم بود خود مصدر کفر و نفاق
هر فسادی را هم از وی اشتقاق
نیست شیطان را به او کاری دگر
خود بود شیطان و از شیطان بتر
او بعصیان گر چه شیطان درکمند
در فساد او گرچه اهریمن به بند
دیو دست از امرونهیش بازداشت
هم فساد کار او با او گذاشت
چون ورا اماره ی مکاره دید
جان او از امر و نهیش آرمید
با خبر باش ای رفیق هوشیار
تا نیابد دست دشمن در حصار
هان و هان زین خادمان غافل مباش
غافل از این هادمان دل مباش