به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا البابشمارهٔ ۱۲۶: ما عشق تو را به جان و دل بخریدیم

2150عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما عشق تو را به جان و دل بخریدیم
وز بهر تو از جمله جهان ببُریدیم
ما را زملامت پس ازین باکی نیست
چون پردهٔ خود به دست خود بدریدیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۵: تا در سر سودای تو منزل کردیم 2شمارهٔ ۱۲۶: ما عشق تو را به جان و دل بخریدیم 3شمارهٔ ۱۲۷: در عشق تو من پای زسر نشناسم 4شمارهٔ ۱۲۸: از عشق شود ادیب عاقل مجنون 5شمارهٔ ۱۲۹: در عشق درآی و خانه پردازی کن 6شمارهٔ ۱۳۰: در عشق اگرت به دل درآید دیدن 7شمارهٔ ۱۳۱: ای دل تو به عشق در نبینی بنشین 8شمارهٔ ۱۳۲: در معرکهٔ عشق چنان خصم افکن 9شمارهٔ ۱۳۳: زنهار حدیث عشق در گوش مکن 10شمارهٔ ۱۳۴: عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن 11شمارهٔ ۱۳۵: گر زانک شراب عشق خواهی خوردن 12شمارهٔ ۱۳۶: هرچه آن نبود راست نباید گفتن 13شمارهٔ ۱۳۷: در دهر کسی نداده از عشق نشان 14شمارهٔ ۱۳۸: ای عشق تو مایهٔ جنون دل من 15شمارهٔ ۱۳۹: بگریختم از عشق تو ای سیمین تن 16شمارهٔ ۱۴۰: ای دل اگرت هنوز می باید ازو 17شمارهٔ ۱۴۱: اندر ره عشق اگر شوی صادق تو 18شمارهٔ ۱۴۲: ای دیدهٔ من فدای خاک در تو 19شمارهٔ ۱۴۳: از شربت عشق تست دل مست شده 20شمارهٔ ۱۴۴: ای دل برو از عقیلهٔ عقل برَه 21شمارهٔ ۱۴۵: کردم نظری به سوی او دزدیده 22شمارهٔ ۱۴۶: دل در سر زلف تست پابست شده 23شمارهٔ ۱۴۷: در عشق وجود خویش بگذار و برَه 24شمارهٔ ۱۴۸: در عشق دلی باید و جانی زنده 25شمارهٔ ۱۴۹: در صحرا شو که عشق در صحرا به 26شمارهٔ ۱۵۰: تو مونس آن شبان تاریک نئی 27شمارهٔ ۱۵۱: ای دل تو بدین مفلسی و رسوایی 28شمارهٔ ۱۵۲: بر باد اگر تو عشق شهوت دانی 29شمارهٔ ۱۵۳: تا تو به هوس می روی و می آیی 30شمارهٔ ۱۵۴: ای دل چو تو از دامن حُسن آویزی 31شمارهٔ ۱۵۵: عشق تو فزون است زبینایی من 32شمارهٔ ۱۵۶: تا پای زخویشتن فراتر ننهی 33شمارهٔ ۱۵۷: از عشق تو هر [ر]وز دل افگارترم 34شمارهٔ ۱۵۸: اندر ره عشق اگر تو هستی غازی 35شمارهٔ ۱۵۹: با عشق اگرت رای بود همرازی 36شمارهٔ ۱۶۰: عشق آن نبود که نیک دانی خود را 37شمارهٔ ۱۶۱: اینجا پر طاوس به کرکس ندهند 38شمارهٔ ۱۶۲: دل را طمع وصل تو می بود و ندید 39شمارهٔ ۱۶۳: در عالم عشق عقل گمره گردد 40شمارهٔ ۱۶۴: در عشق نگر که قصد هستی نکنی 41شمارهٔ ۱۶۵: عاشق باید که عشق را بنده شود 42شمارهٔ ۱۶۶: در عشق حمول و حمله کش می باشم 43شمارهٔ ۱۶۷: هر چند که بی عشق [و] وفایی بسَرا 44شمارهٔ ۱۶۸: عشق تو به پیدا و نهانم کشتَه 45شمارهٔ ۱۶۹: عشق است که کوه را به پستی آرد 46شمارهٔ ۱۷۰: آن عیش نباشد که بود بربسته 47شمارهٔ ۱۷۱: در عشق فدای دلبران باید بود 48شمارهٔ ۱۷۲: عاشق شوی و از دل و جان اندیشی 49شمارهٔ ۱۷۳: گر عاشق صادقی همی کش خواری 50شمارهٔ ۱۷۴: با دشمن اگر به دوستی سازد کس 51شمارهٔ ۱۷۵: آن شاهد معنوی که جانم تن اوست 52شمارهٔ ۱۷۶: در باغ رخت گر به تماشا گردیم 53شمارهٔ ۱۷۷: در خود نگرم زعجر هیهات کنم 54شمارهٔ ۱۷۸: دارم سر آنک با سرِ رشته شوم 55شمارهٔ ۱۷۹: دانی که مرا با تو به گاه و بی گاه 56شمارهٔ ۱۸۰: دانی چه کنی زروی بردار نقاب 57شمارهٔ ۱۸۱: از قند و طبرزد ار فرو بارد آب 58شمارهٔ ۱۸۲: ای پیش لبت مه چو قصب در مهتاب 59شمارهٔ ۱۸۳: هم از رخ تست اگر به مه در نمکی اس ...60شمارهٔ ۱۸۴: چندانک در آن لعل بدخشان نمکی است 61شمارهٔ ۱۸۵: از خرمن خال تو ختن دانه گکی است 62شمارهٔ ۱۸۶: تا لعل لب تو روی خوبی آراست 63شمارهٔ ۱۸۷: گفتند جماعتی زبس نادانی 64شمارهٔ ۱۸۸: جانا به جهان گل بدیع آوردی 65شمارهٔ ۱۸۹: آن را که غم آن بت خوشرو باشد 66شمارهٔ ۱۹۰: حُسنی که گواه حسن معبود بود 67شمارهٔ ۱۹۱: پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر 68شمارهٔ ۱۹۲: زلفی است چو عنبرتر و مشک تتار 69شمارهٔ ۱۹۳: خطّت که به حجّت کندش عقل هوس 70شمارهٔ ۱۹۴: تا بر رخ چون گلت پدید است عرق 71شمارهٔ ۱۹۵: دوش آمده بود در برم دلدارم 72شمارهٔ ۱۹۶: با این همه لطف و این همه زیبایی 73شمارهٔ ۱۹۷: جانا ز دو چِشم من خیالت که برد 74شمارهٔ ۱۹۸: درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز 75شمارهٔ ۱۹۹: تا هست دلم بر غم تو دست آموز 76شمارهٔ ۲۰۰: بر آتش سَودای تو ای جان افروز 77شمارهٔ ۲۰۱: من دل زتو برنمی کنم فارغ باش 78شمارهٔ ۲۰۲: ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل 79شمارهٔ ۲۰۳: بگذار شبی که بر تو فرمان بدهم 80شمارهٔ ۲۰۴: از عشق چنان است دل مسکینم 81شمارهٔ ۲۰۵: از هر عاشق وصف دلالی شنوم 82شمارهٔ ۲۰۶: پیش سخن و مذهب و کیشت میرم 83شمارهٔ ۲۰۷: پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم 84شمارهٔ ۲۰۸: گر من به مثل چو خضر جاوید زیَم 85شمارهٔ ۲۰۹: گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم 86شمارهٔ ۲۱۰: می آیم وز شوق چنان می افتم 87شمارهٔ ۲۱۱: باد تو به هر صبوح مفتوح من است 88شمارهٔ ۲۱۲: چشمی دارم همه پر از صورت دوست 89شمارهٔ ۲۱۳: جانم چو به چشم دل درو معنی دید 90شمارهٔ ۲۱۴: در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی اس ...91شمارهٔ ۲۱۵: یاری دارم که جسم و جان صورت اوست 92شمارهٔ ۲۱۶: از صورت اگر چه طبع سرکش نشود 93شمارهٔ ۲۱۷: تو صورت و معنی به حقیقت بشناس 94شمارهٔ ۲۱۸: بیهوده مدام در تک و تاز ممان 95شمارهٔ ۲۱۹: در صورت خوب دید باید معنی 96شمارهٔ ۲۲۰: آن چیست که در چشم دل آید معنی 97شمارهٔ ۲۲۱: از مادر معنی چو نزاید معنی 98شمارهٔ ۲۲۲: زان می نگرم به چشم سر در صورت 99شمارهٔ ۲۲۳: العمر مضی وفاتنی المطلوبُ 100شمارهٔ ۲۲۴: القلب الی لقایکم یَرتاحُ 101شمارهٔ ۲۲۵: یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع 102شمارهٔ ۲۲۶: هرگز نرود مهر تو پاک از دل من 103شمارهٔ ۲۲۷: سودای تو را خود سر و سامانی نیست 104شمارهٔ ۲۲۸: زان روز که چشم من به رویت نگریست 105شمارهٔ ۲۲۹: تا دست وصال تو نگیرم در دست 106شمارهٔ ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است 107شمارهٔ ۲۳۱: در حسرت آنم که شبی در کویت 108شمارهٔ ۲۳۲: امروز هر آن کسی که گل می بوید 109شمارهٔ ۲۳۳: دریاب اگر دسترسی خواهد بود 110شمارهٔ ۲۳۴: بر من سپه هجر تو پیروز مباد 111شمارهٔ ۲۳۵: گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار 112شمارهٔ ۲۳۶: دست من و دامن تو امشب زنهار 113شمارهٔ ۲۳۷: ای شب تو ره وصل سحرگه مَسپَر 114شمارهٔ ۲۳۸: آن شب که زبختم گرهی بگشاید 115شمارهٔ ۲۳۹: من در غم تو مُردم و تو بی غم از ا ...116شمارهٔ ۲۴۰: بالله ترفقوا بقلب مجروح 117شمارهٔ ۲۴۱: بی دیدن تو بیم هلاک است مرا 118شمارهٔ ۲۴۲: تا مهر تو در سینه نهان است مرا 119شمارهٔ ۲۴۳: شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است 120شمارهٔ ۲۴۴: هنگام وداع آمد آن سرو بلند 121شمارهٔ ۲۴۵: یارم به سفر چو راه رفتن بگزید 122شمارهٔ ۲۴۶: روزی دو سه از وصل تو بودم دلشاد 123شمارهٔ ۲۴۷: گر ماه شوی به جز محاقی نبود 124شمارهٔ ۲۴۸: وصل ارچه که دیده را منوّر دارد 125شمارهٔ ۲۴۹: صحرای جهان بی تو مرا تنگ آید 126شمارهٔ ۲۵۰: شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید 127شمارهٔ ۲۵۱: داماد خیال را نثاری نرسد 128شمارهٔ ۲۵۲: یار ارچه زمن هیچ نمی آرد یاد 129شمارهٔ ۲۵۳: ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور 130شمارهٔ ۲۵۴: او را چه تمتّع از جوانی باشد 131شمارهٔ ۲۵۵: چون دید دل من اثر سوز فراق 132شمارهٔ ۲۵۶: ای دلبر قصّاب نه سر می دهیَم 133شمارهٔ ۲۵۷: سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است 134شمارهٔ ۲۵۸: مردار چه به کار خویش سرگردان است 135شمارهٔ ۲۵۹: خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوس ...136شمارهٔ ۲۶۰: اینها که زاسرار قدَر بی خبرند 137شمارهٔ ۲۶۱: گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند 138شمارهٔ ۲۶۲: یاری که به وقت کار در کار آید 139شمارهٔ ۲۶۳: ای دل همه آن بکن که رایت باشد 140شمارهٔ ۲۶۴: با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع 141شمارهٔ ۲۶۵: چون آتش و آب بردباری نکنی 142شمارهٔ ۲۶۶: چندت گویم گر سر مردم داری 143شمارهٔ ۲۶۷: هرگه که تو با فرشته بین بنشینی 144شمارهٔ ۲۶۸: آن کس که برای فقر بربست کمر 145شمارهٔ ۲۶۹: دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخ ...146شمارهٔ ۲۷۰: هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت 147شمارهٔ ۲۷۱: مقصود ز روزگار این یک نفس است 148شمارهٔ ۲۷۲: ای همنفسان فعل اجل می دانید 149شمارهٔ ۲۷۳: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است 150شمارهٔ ۲۷۴: آن یار که منزلگه او قلب آمد 151شمارهٔ ۲۷۵: عنبر که نه آن تست لادن به ازوست 152شمارهٔ ۲۷۶: دردا که زعمر مایهٔ سود نماند 153شمارهٔ ۲۷۷: بیماری دل نمی توان پنهان کرد 154شمارهٔ ۲۷۸: دست دل اگر به دامن یار زنیم 155شمارهٔ ۲۷۹: خوبان همه گردن نفرازند آخر 156شمارهٔ ۲۸۰: هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟157شمارهٔ ۲۸۱: مادام که جویی تو حقیقت زمجاز 158شمارهٔ ۲۸۲: یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر 159شمارهٔ ۲۸۳: چون باد زمن می گذری چه توان کرد 160شمارهٔ ۲۸۴: هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای 161شمارهٔ ۲۸۵: کو عقل که بندی زهوس بگشاید 162شمارهٔ ۲۸۶: کو دست که بند بسته بگشاید ازو 163شمارهٔ ۲۸۷: آن را که دمی دمی به جانی ارزد 164شمارهٔ ۲۸۸: کامل نشوی تو با قرین ناقص 165شمارهٔ ۲۸۹: با دشمن و با دوست نه صلح است و نه ...166شمارهٔ ۲۹۰: چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد 167شمارهٔ ۲۹۱: ای من زتو در هر دهنی، نیک است این 168شمارهٔ ۲۹۲: با گل گفتم قدر عزیزان داری 169شمارهٔ ۲۹۳: با من بت من هیچ نکو عهد نشد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ