به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا البابشمارهٔ ۱۸۰: دانی چه کنی زروی بردار نقاب

1500عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دانی چه کنی زروی بردار نقاب
تا رنگ رخت به ماه گوید که متاب
گر رنگ رخت برافکند سایه بر آب
ماهی همه آب گردد و آب گُلاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۹: دانی که مرا با تو به گاه و بی گاه 2شمارهٔ ۱۸۰: دانی چه کنی زروی بردار نقاب 3شمارهٔ ۱۸۱: از قند و طبرزد ار فرو بارد آب 4شمارهٔ ۱۸۲: ای پیش لبت مه چو قصب در مهتاب 5شمارهٔ ۱۸۳: هم از رخ تست اگر به مه در نمکی اس ...6شمارهٔ ۱۸۴: چندانک در آن لعل بدخشان نمکی است 7شمارهٔ ۱۸۵: از خرمن خال تو ختن دانه گکی است 8شمارهٔ ۱۸۶: تا لعل لب تو روی خوبی آراست 9شمارهٔ ۱۸۷: گفتند جماعتی زبس نادانی 10شمارهٔ ۱۸۸: جانا به جهان گل بدیع آوردی 11شمارهٔ ۱۸۹: آن را که غم آن بت خوشرو باشد 12شمارهٔ ۱۹۰: حُسنی که گواه حسن معبود بود 13شمارهٔ ۱۹۱: پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر 14شمارهٔ ۱۹۲: زلفی است چو عنبرتر و مشک تتار 15شمارهٔ ۱۹۳: خطّت که به حجّت کندش عقل هوس 16شمارهٔ ۱۹۴: تا بر رخ چون گلت پدید است عرق 17شمارهٔ ۱۹۵: دوش آمده بود در برم دلدارم 18شمارهٔ ۱۹۶: با این همه لطف و این همه زیبایی 19شمارهٔ ۱۹۷: جانا ز دو چِشم من خیالت که برد 20شمارهٔ ۱۹۸: درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز 21شمارهٔ ۱۹۹: تا هست دلم بر غم تو دست آموز 22شمارهٔ ۲۰۰: بر آتش سَودای تو ای جان افروز 23شمارهٔ ۲۰۱: من دل زتو برنمی کنم فارغ باش 24شمارهٔ ۲۰۲: ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل 25شمارهٔ ۲۰۳: بگذار شبی که بر تو فرمان بدهم 26شمارهٔ ۲۰۴: از عشق چنان است دل مسکینم 27شمارهٔ ۲۰۵: از هر عاشق وصف دلالی شنوم 28شمارهٔ ۲۰۶: پیش سخن و مذهب و کیشت میرم 29شمارهٔ ۲۰۷: پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم 30شمارهٔ ۲۰۸: گر من به مثل چو خضر جاوید زیَم 31شمارهٔ ۲۰۹: گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم 32شمارهٔ ۲۱۰: می آیم وز شوق چنان می افتم 33شمارهٔ ۲۱۱: باد تو به هر صبوح مفتوح من است 34شمارهٔ ۲۱۲: چشمی دارم همه پر از صورت دوست 35شمارهٔ ۲۱۳: جانم چو به چشم دل درو معنی دید 36شمارهٔ ۲۱۴: در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی اس ...37شمارهٔ ۲۱۵: یاری دارم که جسم و جان صورت اوست 38شمارهٔ ۲۱۶: از صورت اگر چه طبع سرکش نشود 39شمارهٔ ۲۱۷: تو صورت و معنی به حقیقت بشناس 40شمارهٔ ۲۱۸: بیهوده مدام در تک و تاز ممان 41شمارهٔ ۲۱۹: در صورت خوب دید باید معنی 42شمارهٔ ۲۲۰: آن چیست که در چشم دل آید معنی 43شمارهٔ ۲۲۱: از مادر معنی چو نزاید معنی 44شمارهٔ ۲۲۲: زان می نگرم به چشم سر در صورت 45شمارهٔ ۲۲۳: العمر مضی وفاتنی المطلوبُ 46شمارهٔ ۲۲۴: القلب الی لقایکم یَرتاحُ 47شمارهٔ ۲۲۵: یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع 48شمارهٔ ۲۲۶: هرگز نرود مهر تو پاک از دل من 49شمارهٔ ۲۲۷: سودای تو را خود سر و سامانی نیست 50شمارهٔ ۲۲۸: زان روز که چشم من به رویت نگریست 51شمارهٔ ۲۲۹: تا دست وصال تو نگیرم در دست 52شمارهٔ ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است 53شمارهٔ ۲۳۱: در حسرت آنم که شبی در کویت 54شمارهٔ ۲۳۲: امروز هر آن کسی که گل می بوید 55شمارهٔ ۲۳۳: دریاب اگر دسترسی خواهد بود 56شمارهٔ ۲۳۴: بر من سپه هجر تو پیروز مباد 57شمارهٔ ۲۳۵: گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار 58شمارهٔ ۲۳۶: دست من و دامن تو امشب زنهار 59شمارهٔ ۲۳۷: ای شب تو ره وصل سحرگه مَسپَر 60شمارهٔ ۲۳۸: آن شب که زبختم گرهی بگشاید 61شمارهٔ ۲۳۹: من در غم تو مُردم و تو بی غم از ا ...62شمارهٔ ۲۴۰: بالله ترفقوا بقلب مجروح 63شمارهٔ ۲۴۱: بی دیدن تو بیم هلاک است مرا 64شمارهٔ ۲۴۲: تا مهر تو در سینه نهان است مرا 65شمارهٔ ۲۴۳: شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است 66شمارهٔ ۲۴۴: هنگام وداع آمد آن سرو بلند 67شمارهٔ ۲۴۵: یارم به سفر چو راه رفتن بگزید 68شمارهٔ ۲۴۶: روزی دو سه از وصل تو بودم دلشاد 69شمارهٔ ۲۴۷: گر ماه شوی به جز محاقی نبود 70شمارهٔ ۲۴۸: وصل ارچه که دیده را منوّر دارد 71شمارهٔ ۲۴۹: صحرای جهان بی تو مرا تنگ آید 72شمارهٔ ۲۵۰: شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید 73شمارهٔ ۲۵۱: داماد خیال را نثاری نرسد 74شمارهٔ ۲۵۲: یار ارچه زمن هیچ نمی آرد یاد 75شمارهٔ ۲۵۳: ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور 76شمارهٔ ۲۵۴: او را چه تمتّع از جوانی باشد 77شمارهٔ ۲۵۵: چون دید دل من اثر سوز فراق 78شمارهٔ ۲۵۶: ای دلبر قصّاب نه سر می دهیَم 79شمارهٔ ۲۵۷: سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است 80شمارهٔ ۲۵۸: مردار چه به کار خویش سرگردان است 81شمارهٔ ۲۵۹: خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوس ...82شمارهٔ ۲۶۰: اینها که زاسرار قدَر بی خبرند 83شمارهٔ ۲۶۱: گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند 84شمارهٔ ۲۶۲: یاری که به وقت کار در کار آید 85شمارهٔ ۲۶۳: ای دل همه آن بکن که رایت باشد 86شمارهٔ ۲۶۴: با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع 87شمارهٔ ۲۶۵: چون آتش و آب بردباری نکنی 88شمارهٔ ۲۶۶: چندت گویم گر سر مردم داری 89شمارهٔ ۲۶۷: هرگه که تو با فرشته بین بنشینی 90شمارهٔ ۲۶۸: آن کس که برای فقر بربست کمر 91شمارهٔ ۲۶۹: دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخ ...92شمارهٔ ۲۷۰: هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت 93شمارهٔ ۲۷۱: مقصود ز روزگار این یک نفس است 94شمارهٔ ۲۷۲: ای همنفسان فعل اجل می دانید 95شمارهٔ ۲۷۳: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است 96شمارهٔ ۲۷۴: آن یار که منزلگه او قلب آمد 97شمارهٔ ۲۷۵: عنبر که نه آن تست لادن به ازوست 98شمارهٔ ۲۷۶: دردا که زعمر مایهٔ سود نماند 99شمارهٔ ۲۷۷: بیماری دل نمی توان پنهان کرد 100شمارهٔ ۲۷۸: دست دل اگر به دامن یار زنیم 101شمارهٔ ۲۷۹: خوبان همه گردن نفرازند آخر 102شمارهٔ ۲۸۰: هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟103شمارهٔ ۲۸۱: مادام که جویی تو حقیقت زمجاز 104شمارهٔ ۲۸۲: یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر 105شمارهٔ ۲۸۳: چون باد زمن می گذری چه توان کرد 106شمارهٔ ۲۸۴: هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای 107شمارهٔ ۲۸۵: کو عقل که بندی زهوس بگشاید 108شمارهٔ ۲۸۶: کو دست که بند بسته بگشاید ازو 109شمارهٔ ۲۸۷: آن را که دمی دمی به جانی ارزد 110شمارهٔ ۲۸۸: کامل نشوی تو با قرین ناقص 111شمارهٔ ۲۸۹: با دشمن و با دوست نه صلح است و نه ...112شمارهٔ ۲۹۰: چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد 113شمارهٔ ۲۹۱: ای من زتو در هر دهنی، نیک است این 114شمارهٔ ۲۹۲: با گل گفتم قدر عزیزان داری 115شمارهٔ ۲۹۳: با من بت من هیچ نکو عهد نشد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ